همیشه ی خدا از متوسط بودن بدم می آمد!
آدم باید یا رومی رومی باشد یا زنگی زنگی!!!
این روزها آن قدر غریبه شدم که حد و اندازه ندارد...
با که؟!
با خودم
با رئوف ترین سرزمینم،رضا
با عزیزترینم، حسین
با وفادارترینم، عباس
با خیمه ی سبز فاطمیه...
با نوای یالثارات الحسین مختار...
با محرم
و در یک کلام
با حضرت ع.ش.ق
دیوانگی بد موقعی سراغم آمده!
حالم بد است از بد بودن هایم...
خدایا
راحل حرف دارد
حوصله اش را داری؟!
راحل غصه دار است از نگاه متعجب آن دختران و پسران...!
راحل دارد دق میکند از اینهمه ریا...
سنگین بود آن نگاه ها...
آنقدر سنگین که...
من پشت درختان...در خانه...در کافی شاپ فلان و هیچ جای دیگر
من
من
فقط در سالن دانشگاه که محل عبور هزار استاد و شاگرد است
با همکلاسی ام صحبت میکردم...
که از قضای روزگار
«پ.س.ر» است...
استغفرالله که گفتید یک صلوات هم تقدیم شهدا کنید
که پاک بودند و پاک نگاه میکردند...و عالم بالاسرار فقط خداست...
به یادتان هستم نزد حضرت دوست
به یادم باشید...
دلم برای حضرت ماه تنگ است!
این روزها نگرانش هستم...
برجام و فرجام و منا و...
خدایا حفظ کن ماهم را...
سید علی را...